مدیر وبلاگ: کماندار خورشید




بازدیدهای دیروز سایت : نفر
كل بازدیدهای سایت : نفر
بازدید این ماه سایت : نفر
بازدید ماه قبل سایت : نفر
تعداد نویسندگان سایت : عدد
كل مطالب ارسال شده: عدد
آخرین بازدید :
آخرین بروز رسانی :
ماجرای کیخسرو و ماجراهایی از این قبیل و اشارات متعدد به اسامی باستانی ، اساطیری و تاریخی در این ماجرا چرا و چگونه بوجود آمده اند خود جای بحث بسیار مفصلی دارد که شاید به نگارش کتابی نیاز باشد ولی به اختصار بسیار در حد حوصله این مقاله و همایش گزارش میگردد که : اعتقادات و اشارات تودة مردم و نسلهای گذشته مردم معمولی و حتی بیسواد و تاریخ نخوانده ما بر این حکایت دارد که سرزمین خود و مجاوراتش را در زاگرس مرکز ثقل و هسته اولیه ایران کهن یا بعبارتی ایران ماقبل تاریخ و اسطوره ای و پهلوانی دانسته اند تقریباً تمامی اسامی مکانهای ماجراهای اسطوره ای را در سرزمین خود جاودانه کرده اند ، و در مورد تمام وقایع ، اطلاعات شفاهی و سینه به سینه ای باقی گذاشته اند . شجره نامه برخی از قبایل و خاندانها را تا ساسانیان و اشکانیان و هخامنشیان و کیانیان تسلسل و ادامه داده اند [۱] و عشق و وطن پرستی و ایران پرستی در میان آنها بی نظیر باقیمانده است . و از اینکه بعلت صعب العبور بودن فوق العاده و دژ محکم طبیعی جغرافیائی که داشته اند خالص ترین و دست نخورده ترین قبایل را می توان در آن یافت هیچ شکی وجود ندارد ، برای نمونه این منطقه در سال ۲۱۰ ه . ق یعنی دیر زمانی که اعرب بر بقیه ایران مستولی و تا حد زیادی با خلق و خوی ایرانی مأنوس شده و از سبعیت افتاده بودند ، آنهم بطور موقت برای دوره کوتاه ۴۰ ساله ای گشوده می شود و از آن پس بجز در مقاطع بسیار کوتاه و موقتی ، همواره حالت استقلال و خودمختاری داخلی خود را حفظ کرده است .
این مطلب ادامه دارد..
لذا ماجراها و روایات ایرانی بخوبی و نسل اندر نسل محفوظ و منتقل گردیده است . برای درک بهتر این موضوع باید بصورت بسیار خلاصه به جغرافیای تاریخی و اشارات تاریخی بجای مانده که تائیدگر مطالب فوق است نظری داشته باشیم .
و اینکه با توجه به همه پژوهش های تاریخی متعدد و معتبر از جمله پروفسورها نسمن - سامنر ، والتر هینتس و اشارات محققین داخلی مثل احمد اقتداری ، سکندر امان الهی و افشار سیستانی از آنجا که محدوده ایالت خود مختار و بسیار مهم انشان در حکومت ایلامیان از نواحی ایذه تا بیضای فارس یا بهتر بگوییم پرسپولیس ، در امتداد سلسله کوههای زاگرس و حواشی آن ادامه داشته است چون استان کهگیلویه و بویراحمد فعلی درست در مرکز این محدوده قرار می گرفته است بهمین نام خوانده میگردیده است . اما با انقراض حکومت ایلامیان و بهم ریختن تقسیمات کشوری و منسوخ شدن نام انشان و حل شدن این اسم و ایالت در قالب پارس به نام خاصی برای این منطقه برخورد نمی شود . اما در زمان اشکانیان نام ایالت باز رنگ و سلسله شاهان بازرنگی محقق میشود .
و با نشانی هایی که اصطخری ، وابن خوقل ، وجیهانی ، ابن بلخی ، لسترنج و گاوبه با تأیید منابع فوق و کلیه منابع موجود در مورد کوه دنا و سرچشمه رودخانه شیرین و ایالت بازرنگ میدهند هیچگونه شکی در اینکه منطقه بازرنگ با تمامی شهرستان بویراحمد فعلی و قسمت های کوهپایه های شمالی دهدشت و چرام مطابقت کامل داشته باقی نمیماند چنانکه تا همین امروز روستائی در نزدیکی تپه باستانی تلخسروی و در ۶ کیلومتری جنوب یاسوج این نام را بعنوان مرکز ایالت با زرنگ بر خود محفوظ داشته است .
کریستن سن در کتاب ایران در زمان ساسانیان در مورد بازرنگ مینویسد : این ناحیه محل حاکمیت و پادشاهی شاهان بازرنگیان بوده است که ساسانیان با وصلت و اتکاء به این خاندان به قدرت رسیده اند و استاد باستانی پاریزی در مورد بازرنگ میافزاید اینجا همان محل طایفه ای است که اردشیر بابکان خود را به آن منسوب میدانست .
و در مورد کوه دنا و تقدس باستانی آن باید گفت کلمه دنا باحتمال قوی در اصل ( دئنا ) یعنی دین است محمد جواد مشکور در این باره مینویسد : دین در زبان اوستایی و کتاب زردشت بصورت دئنا آمده که به معنی وجدان و ضمیر پاک است و پرفسور کریستن سن نیز مینویسد : دئنا یا دین یک اصطلاح مذهبی بسیار مهم و اساسی است که بگمان من ینبرگ معمای این کلمه ظاهراً مبهم و متناقض را حل کرده است . دئنا به معنی روان مجذوب مؤمن میباشد ، سپس جمع روانهای مجذوب را گویند یعنی جمعیتی که دارای آئین نیایش مشترک است یا به عبارتی ( امت زردشتی ) ، ابوریحان بیرونی در آثار الباقیه در بحث نوروز و علت پیدایش آن می نویسد : کوه دما ( دنا ) ، که در فارس است هر شب نوروز برآن برقهایی می درخشد خواه هوا صاف باشد یا ابر . و در مورد ناپدید شدن کیخسرو و پادشاه دادگستر کیانی در کوه دنا ، ابوریحان بیرونی میگوید : که در روز نوروز بزرگ یعنی روز ششم فروردین بر هوا عروج کرد و طبری می نویسد : کیخسرو نهان شد بعضی ها گفته اند گوشه گرفت و کس ندانست کجا مرد و مرگش چسان بود
ابوعلی مسکویه در تجارب الامم خود میگوید : کیخسرو پنهان شد ، برخی گویند که برای پرستش یزدان پنهان گردید و کس نداند که در کجا مرده است ، پاره ای جز این گویند.
ابن اثیر مینویسد : پس از آن کیخسرو از ایشان جداگشت و پنهان شد ، کس ندانست بر سر وی چه آمده و کی درگذشت ، برخی دیگر این ماجرا را به گونه ای دیگر بازگفته اند .
نکته قابل تأملی که در چند اظهار نظر اخیر وجود دارد می رساند گرچه مورخین مزبور به محل دقیق و ناپدیدشدن کیخسرو نمی پردازند ولی همگی با اشاره باینکه پاره ای جز این گویند یا بعضی دیگر این ماجرا را بگونه ای دیگر گفته اند در واقع قرینه ای است اشاره بهمین ماجرا شفاهی و سینه به سینه ای مورد نظر .
اما با توجه به مجموع اظهار نظرهای حمزه اصفهانی در کتاب سنی ملوک الارض و الانبیاء « تاریخ شاهان و پیامبران » و تکمیل آن بوسیلة حمدالله مستوفی در تاریخ گزیده که به محل وقوع این ماجرا نزدیک تر بوده اند محل ناپدید شدن کیخسرو و عقیدة عامه در این خصوص مورد تأئید قرار می گیرد .
حمزه اصفهانی می نویسد : ایرانیان چنین پندارند که وی پیامبر بود و در اخبار ایرانیان آمده است که کیخسرو در میانه انتهای فارس و آغاز اصفهان کوه سرخی بنام کوشید است و در آنجا اژدهایی است که بر کشتزارها و آدمیان تسلط یافته وی بدانجا رفت و اژدها را بکشت و آتشکده ای بر کوه بنیاد نهاد که به آتش کوشید معروف شد.
و حمدالله مستوفی در سال ۷۳۱ ه . ق بروشنی بیشتر می گوید : گروهی گویند که کیخسرو در ( دمه ) بمرد . در کوه دنا به کوه گیلویه ، که دمه یکی از گردنه های دامنه جنوبی دنا بهمین نام باقیست.
مؤلف فارسنامه ناصری در ذیل تلخسروی می نویسید : در میانه اهالی کوه گیلویه مشهور است که شاه کیخسرو کیانی بر تل بلندی در این صحرا بنشست و اهالی ایران را بخواست و شاه لهراسب را ولیعهد سلطنت خود فرمود و در شمال گنجه « دهی در ۱۰ کیلومتری شمال یاسوج » بمسافت دو فرسخ چشمه ای است که آنرا چشمه ( بشو ) گویند و این کلمه فعل امر از شستن باشد . یعنی از جانب خدای تعالی وحی به کیخسرو رسید که در این چشمه تن شویی و غسل را بعمل آورد و در میانه شمال و مشرق گنجه بمساحت دو فرسخ کتلی است یعنی گردنه و عقبه که آنرا بزبان ایل کوه گیلویه مله بیژن گویند در این کتل بیژن و همراهان کیخسرو از باد و برف هلاک شده اند.
و احمد اقتداری در جغرافیای تاریخی خوزستان و کهگیلویه و ممسنی در اهمیت تاریخی و استحکام رشته کوههای دنا میگوید : به دوران هخامنشیان و سپس بدوران اشکانیان و ساسانیان کوههای سر بفلک کشیده دامنه های قله دنا دیوارهای بزرگ و بلندی بوده اند و در غالب مواقع سال فیر قابل عبور حتی برای اسب سواران و پیادگان و همچنین در دیگر تألیفات متأخر هر جا سخنی از این استان رفته است اشارات مشابهی به موارد بالا گردیده است . مثلاً در کتاب ایلها و چادر نشینان ایران میخوانیم که : اقوام کهگیلویه در قسمت مشرق و مغرب ارتفاعات در بند پارس زندگی می کرده اند و از گذشته های بسیار دور انزانی و انشانی نامیده شده اند و در تمام حکومت سلسله های ایلامی نقش جنگ ، صلح ، یاری و دشمنی داشته اند و چون سفراء بابل سومر و اکاد از بین النهرین به سرزمین سوزیان یا خوزستان ایلامی رسیده اند ، از قلل این کوهستانها و از جنگلها و بویژه از مردان جنگی و دلیر آن در گزارش ها و الواح خود یاد کرده اند و همینطور در جای دیگر میافزاید که : مردم بومی این سرزمین براین باورند که کیخسرو کیانی بر روی همین تپه ( تلخسروی ) سپهداران خود را اندرز داد و لهراسب را به جای خود برگزید و سپس به سوی گردنه بیژن و چشمه بشو در مرتفعات کوه دنا رفت و پس از استحمام در چشمه سار بشو در غاری آرمید و سنگ شد و جاودان بماند تا در آینده به اراده خدای بزرگ فروغ زندگی یابد ، جان گیردو ایران را از پلیدی ها و دشمنان برهاند ۳ . و همچنین برای اطلاعات بیشتر میتوان به مردم و شاهنامه تألیف انجوی شیرازی مراجعه نمود ۴ . که همة اینها نشانگر استحکام و دیرپایی این عقاید و تسلسل نژادی و فرهنگی و تاریخی و تقدس دنا بعنوان مظهر پاکی و روشنایی و جاودانگی پاک سرشتان تاریخ و اسطوره ایران می باشد .
اشاراتی که در قرون اولیه اسلامی در مورد این ماجرا وجود دارد میرساند که قطعاً منشأ این ماجرا در قرون و اعصار بسیار کهن و قبل از سروده شدن شاهنامه بوده و اظهار نظر طبری « متولد ۲۲۴ ه . ق » مؤید این قضیه است .
اما در مورد وجود سلسله کیانیان ، دانشمندانی مثل هر تل و هر تسفله عقیده دارند که بین پادشاهان ماجرای کیانی و شاهان تاریخی هخامنشی ارتباطی وجود دارد و وسعی در اثبات آن نوده اند ولی کریستن سن در کتاب کیانیان خود این نظر را نادرست میداند ۱ . و نگارنده بدون آنکه اصراری در اثبات سلسله پیشدادی و کیانی و ارتباطات تاریخی آنها داشته باشد ، یادآور می شود ، حکومت و تمدن درخشان ایران زمین بنام حکومت ایلام که دقیقاً بر جغرافیای امروزی زاگرس مطابقت داشته و اصولاً ایلام از ریشه الام بمعنی سرزمین بلند نامی بجز زاگرس امروزی نبوده که به کلی از چشم اغلب مورخین و صاحبنظران ما پنهان و بی بها و نادیده گرفته شده ، چنانکه اغلب قریب باتفاق مورخین با رونویسی کلیشه ای ، شروع تاریخ ایران را از مادها آغاز میکنند و به تمدنی که پیش از هزاره سوم قبل از میلاد شروع و حداقل ۲ هزار سال بطول انجامیده است اشاره ای نمی شود ، گویی که اصولاً این تمدن مربوط به ایران نبوده است .
در حالیکه سازندگان این تمدن کهن و طولانی با همه نشیب و فرازها و رویدادها و جنگها و ماجراهای آن صاحبان اصلی و اولیه و بومی و نژاده و اصیل و برخواسته از همین سرزمین بوده اند که گرچه در الواح و کتبه های باقیمانده از شوش و چغازنبیل و ایذه و گورانگون ۱ ولیان ۲ و بیضا ۳ تا تمدنهای مجاور آشور و بابل و کلده و سومر ، سرخطهای مهمی در مورد این تمدن به دست آمده است اما در قیاس با تمدن طولانی دو هزار ساله اطلاعات اندکی به صورت مدون از آنهمه ماجرهای تاریخی در دسترس قرار گرفته است .
با این وجود باید پرسید آیا تاریخ دو هزار ساله ای در دورانی که جنگ و کشمکش و یورش و دفاع از اصلی ترین و روزمره ترین امور ، بخصوص با همسایگانی بشدت متعرض و نظامی چون آشور یا دیگر همجواران چون بابل و سومر و کلده نمی توانسته منشأ بسیاری از ماجراها و اسطوره های ما باشد ؛ و در مورد این ماجرا خاص منهای شاخ و برگهایی مثل عقیده به عروج و زندگی جاودانه یا زندگی دوباره و جام گیتی نما ، نمی تواند با گوشه گیری و اعتکاف یکی از پادشاهان ایلامی یا شاهان محلی ایالت بسیار مهم انشان که کهگیلویه و بویراحمد فعلی در مرکز آن قرار داشته و در حین مسافرت بکوه دنا دچار این بلای طبیعی گردیده مطابقت داشته باشد ؟
آیا ماجراهای اسطوره ای سلسله پیشدادیان و کیانیان در شاهنامه نمیتواند با تاریخ تمدن فلات ایران و حکومت سلسله های ایلامی و انشانی مترادف باشد ؟
اما هدف اصلی و نهائی از بازگویی این ماجرا این است که ماهیت این قصه و ماجراهای مشابه هر چه میخواهد باشد ، خواه صرفاً آنرا اسطوره تلقی کنید یا واقعیت یا تلفیقی از هر دو ، جاودانگی و طراوت این ماجرا از پس چندین هزارسال گردوغبار و حوادث بیشمار تاریخ ، نشانگر عمق دلبستگی و پایبندی و دیرپائی مردم این دیار به فرهنگ پاک و تقدس وشکوه هویت ایران زمین میباشد .
ادامه در پست بعد
طبقه بندی: تاریخ استان، آثار باستانی استان، اعتقادات مردم استان،